۹/۰۳/۱۳۸۹

دل تنگی

تمام مرتجعان غول گول دنیایند
همیشه سد بلندی به راه فردایند
بیا بیا بریم
که در هراس از این قوم کینه توزم من
و سخت می ترسم
که کار را به جنون
و مهربانی ما را به خاک و خون بکشند
چگونه می گویی
به هر کجا که رویم آسمان همین رنگ است
بیا بیا بریم
آه، من دلم تنگ است

بیا بیا برویم
کجاست نغمه عشق و نسیم آزادی
در این کویر نبینم نشان آبادی
نشانه شادی
دلم گرفت از این شیوه های شدادی
بیا، بیا برویم
خوشا که رستن و رفتن
به سوی آزادی
حمید مصدق



۷/۲۳/۱۳۸۹

دین و دولت (بخش دوم)

در ادامه بخش اول این مطلب باید به تفاوت وظیفه اصلی دین و دولت بپردازیم؛ به نظر لاک وظیفه حکومت حفظ و حراست از هستی و اموال مردم است که متعلق به زندگی دنیوی آنها است و دولت هم اجتماعی از افراد است که فقط برای تامین و پیشبرد علایق مدنی متشکل می شوند و علایق مدنی آنها زندگی و آزادی و تندرستی و آسایش و تملک پول و زمین و ...می باشد و از سوی دیگر مذهب، اجتماع داوطلبانه افراد بنا برتوافق مشترکشان به هم می پیوندند تا به شیوه ای که به گمان ایشان در پیشگاه خداوند مقبول است به عبادت بپردازند و وظیفه دین این که بنا بر فرمانها و اصول تقوا و دیانت، زندگی افراد را نظام بخشد. پس میبینیم که با دو حوزه متفاوت روبرو هستیم حوزه مادیات و حوزه معنویات، مسائل درونی و برونی که هر کدام به ناچار به راه خویش می روند  و انحراف هر یک در جهت منطبق ساختن تصنعی با دیگری، یکی از این دو حوزه و گاه هر دو حوزه از معنای حقیقی خود تهی می سازد. شاید وضعیت کنونی ما دقیقا مصداقی بر این مدعا باشد چرا که حکومت از وظایف اصلی خود که قطعا تامین آسایش و آرامش و دغدغه های اولیه انسانی است بازمانده است و دین هم به شدت تضعیف شده و مردم علت اصلی این گرفتاریها را مذهب می دانند و مذهبی که در دل مردم جای ندارد چگونه می تواند راهی برای آرامش معنوی آنان باشد و آنان را به سوی خداوند خویش سوق دهد بنابراین این التقاط هم دین و هم دولت را از وظایف و کارکردهای خود بسیار دور ساخته است.

۷/۰۲/۱۳۸۹

دین و دولت (بخش اول)

از دین و دولت زیاد گفته اند و زیاد هم شنیده ایم اما چیزی که بدان توجه کمتری می شود این است که چه کسی در این باره نظر می دهد مثلا یک کشیش مسیحی در عصر ظلمات اروپا دین مسیح را عینا قاعده زندگی در تمامی جوانب می دانست و یک آخوند شیعه هم دیانت وسیاست ما را عین هم می داند به همین ترتیب یک بقال هم می تواند بگوید اگر زمام امور مملکت به دست بقالان بیفتد همه چیز اصلاح و همه حقوق از دست رفته مردم باز گردانده می شود و در حقیقت هر کس سنگ خودش را بر سینه می زند. اما این التقاط دین و دولت که سبقه چند هزار ساله هم دارد جامعه بشری را دچار بحرانهای فراوان کرده و در واقع عامل عقب ماندگی های بسیار بوده است، چرا؟ شاید به این دلیل که اساسا این دو با هم در تضاد هستند و یا اینکه این دو قابل جمع با هم نمی باشند. "هابز" احساسات و علایق مذهبی را یکسره توهم و خیال می پندارد و مذهب را کوته فکری خطر ناکی می شمارد که باید زیر نظر حاکمان باشد تا به شکل مطلوب و در فرصت مناسب مورد استفاده قرار گیرد اما "لاک" نظرات دیگری دارد و می پندارد که ماهیت خطر ناک دین در واقع با دخالت دولت است که بنیان نهاده می شود و اگر حکومتها ادیان مختلف را آزاد بگذارند و تفاوتی بین دین مطلوب خویش و ادیان دیگر قایل نشوند هیچ مشکلی بوجود نخواهد آمد، می بینیم که این سخن تا به امروز نیز مصداق دارد یعنی در همین سرزمین ما هر کجا که قومیت ها و مذاهب متفاوت با آنچه مورد تایید حکومت است وجود دارد، نا امنی، فقر شدید امکانات و درگیری و خشونت فراوان به چشم می خورد و در مناطق دیگر آرامش و آسایش بیشتری موجود است، چرا؟ تنها یک دلیل وجود دارد: ماندن مردم بر سر اعتقادات خود و پا فشاری حکومت برای تغییر ویا به انزوا کشاندن آنها.
باور کن هیچ یک از تحریکات و تشنجات دینی، ناشی از اعتقاد فلان جامعه مذهبی نیست، بلکه به طور طبیعی مقتضای بشر این است که زیر فشار تحمیلات گرانی قرار گیرد، می کشد که یوغ آزار دهنده اسارت را از گردن باز کند۱.
1-مکتوبی در باب مدارا اثر جان لاک

۶/۰۷/۱۳۸۹

آزادی و قانون در باور جان لاک

معنای آزادی چیست؟ پرسشی واحد اما با بی نهایت پاسخ و هر پاسخ بر گرفته از شرایط فکری و حتی روحی-روانی پاسخ دهنده است و البته گاهی به عمد این پاسخ ها به کجراه می رود و به دلیل ایجاد فرصت برای سواستفاده های بعدی می باشد. در واقع آزادی نه به معنای بی قانونی است و نه به معنای رهایی از قیود. تعریف جان لاک از آزادی به این دلیل بسیار مهم است که او از جمله مهمترین نظریه پردازان انقلاب 1688انگلستان بوده و همین طور انقلاب امریکا را نیز بسیار تحت تاثیر قرار داده است و به عبارتی او را از بنیانگذاران لیبرالیسم خوانده اند.
لاک "آزادی را بر خلاف گفته برخی انجام هر آنچه که می خواهیم نمی داند بلکه به ظن او آزادی آن است که فرد تا جایی که قوانین متبوعه به او اجازه می دهد، در آنچه که می خواهد با شخص خود، کار خود و مستملکات خود و تمامی دارایی خود بکند، آزاد باشد و زیر فرمان اراده خودسرانه دیگری نباشد، و به دنبال هر راهی که می خواهد برود."
خداوندان اندیشه سیاسی نوشته و.ت.جونز
اما در این تعریف کلی لاک معنای تعقل به طور مشهودی گنجانده شده زیرا فرد نادان که از قوه تعقل بی بهره است و عملا از قانون و هر آنچه که در پی آن می آید بی خبر است نمی تواند از قانون تبعیت کند و چون غایت قانون محافظت از آزادی و توسعه آن است، عدم درک یکی فهم دیگری را نیز ناممکن می نماید و در این حالت فرد نادان عملا آزاد نیست پس آزادی بشر و اختیار انجام اراده او بر عقل او استوار است که به وی شناسایی قانونی را که باید از آن تبعیت کند می دهد و به او می فهماند که تا چه حد از آزادی خویش می تواند استفاده کند.در عمل لاک انسان را موجودی می خواند که جامعه باید به شرط تعقل آزادی آو را در چهارچوب قانون به رسمیت بشناسد.

۵/۲۵/۱۳۸۹

هویت اصیل

بدلیل اتفاقات اخیر، برام این سوال یه بار دیگه مطرح شد: هویت اصیل در مملکت ما چیه؟ هویت ملی یا مذهبی . البته منظورم حوزه فردی نیست چون در حوزه فردی هر کسی بدیل اعتقادات خودش اصالت رو به یک موردی میده؛ اما به طور عمومی فردی که توی این سرزمین بدنیا اومده، سرزمینی که فعلا دین اسلام، دین رسمی اونه به هویت ملی چنگ میندازه یا هویت اسلامی رو به عنوان ریشه و پایه هویت خودش میپذیره؟ والبته کدام یکی منطقی و قابل قبوله؟ در مورد ملیت باید پذیرفت که وقتی کسی در سرزمینی بدنیا اومد، اصالتا به اون سرزمین تعلق داره حتی اگه از کشورش خارج بشه یا حتی تابعیت کشور دیگه رو بگیره باز هم پس از ذکر کشور متبوعش نام سرزمینی که در اون متولد شده رو ذکر میکنن بنابراین فرار از هویت ملی حداقل در لفظ ممکن نیست. اما در مورد کشور ما مسئله مهمتری هم وجود داره و اون تاثیر مملکت ما در چند هزار سال گذشته در پیشرفت فرهنگ و تمدن جهانه که باعث میشه هویت ایرانی یک افتخار برای هر فرد به حساب بیاد گرچه در دویست سال گذشته تا به امروز ننگ و نکبت جای افتخار و عزت رو گرفته اما به هر حال برای یک ایرانی همان سبقه تمدن و فرهنگ هم میتونه خیلی معنا داشته باشه. اما برگردیم به هویت اسلامی یک ایرانی، هویتی که هیچ زمان ذاتی و قطعی نبوده، به یک دلیل ساده و اون هم اینکه به دستور خود اسلام یک فرد نمیتونه ونباید دینش رو با اجبار یا با ارث بردن از پدرانش انتخاب کنه بلکه باید آزادانه و با استفاده از قوه تعقل خودش به انتخاب و پذیرش یک دین بپردازه پس واضح که دین به با توجه به متن خود دین مانند ملیت نه با انسان بدنیا میاد و نه الزاما با انسان از دنیا میره و مسئله دوم هم اینه چنگ انداختن یک ایرانی به هویت دینی بار معنایی مثبتی برای اون نداره و به عبارت بهتر چندان مورد قابل افتخار یا سبب آبرو نیست که بررسی این موضوع در این مقال نمیگنجه. با این همه یک نفر در این سرزمین به هر دلیلی نامی از فرهنگ ایرانی به زبان اورده ولی در این بین هزار مدعی پیدا شده که فرهنگ ایرانی و احساسات ناسیونالیستی چه معنایی در یک سرزمین اسلامی داره؟ واقعا چطور کسانی که نهایت افق دیدشون انتهای دماغشونه در مورد فرهنگ و تمدن ایرانی این طور قضاوت میکنن. این سوال هم مثل هزاران سوال دیگه توی این مملکت جوابی نداره.

۵/۲۱/۱۳۸۹

یک قطعه ابدی

مارگریتا
مارگریتا
مارگریتا
مارگریتا
مارگریتا
مارگریتا
سوزن گرامافون
روی نام تو گیر کرده است.
رسول یونان

۵/۰۸/۱۳۸۹

دنیای رنجبران

چندیست به سبب اشتغال در صنعت با کارگران بسیاری آشنا شده ام، کارگرانی که قدرت دستان آنان به اندازه قدرت فکر مهندسین است و اگر آنان نباشند هیچ طرحی عملی نیست. شنیدن صحبت کارگران و نشستن پای درد دل آنها گرچه ملال آور است ولی مرا ناخودآگاه به سراغ منابع فکری مارکس میبرد. آنجا که کارگری از حقوق هفت ماه به تاخیر افتاده اش میگوید، آنجا که از شرایط سخت کار و زندگی می نالد، آنجا که از دروغ و تزویر مدیران غمگین است(شاید نمیداند این وصف تمام سرزمین ماست). من بخود میلرزم وقتی که سراغ عدالت خداوند را از من میگرند، نمی توانم ماتریالیسم تاریخی مارکس را برایشان شرح و بسط دهم، به سخنرانی انگلس بر سر تابوت مارکس می اندیشم وقتی که می گفت آدمی باید قبل از هر چیز غذا و آشامیدنی و پوشاک و مسکن داشته باشد تا بتواند به سیاست و علم و هنر و مذهب بپردازد. همان مذهبی که به این کارگران میگوید در هر حال شکرگذار باشید و تسلیم و فروتنی پیشه کنید؛ حال نیک می فهمم که چرا دین به ظن مارکس افیون مردم است. کارگری که تنها به دنبال حق خود است و توقع رفتاری انسانی را دارد جسور خوانده میشود و گاهی هم مخل نظم و امنیت و تنها چیزی که برای من پس از هر روز کاری باقی می ماند صدای خوش یکی از همین کارگران است که میخواند: مرغ سحر ناله سر کن ...
در این مقال من بر آن نبوده که بر مارکس ارج بی جهت نهم و یا او را نقد کنم تنها به این فکر میکنم که دو قرن پیش مردی به حال کارگران اندیشه کرده بود و تمامی جوامع چه سوسیالیست و چه سرمایه دار او را به خاطر ترسیم تصویر دنیای بدون فقر می ستایند ولی افسوس که امروز مردی نیست.

۴/۲۴/۱۳۸۹

حالا باید بخندیم؟

همیشه گفتن که خندوندن کار سختیه اونهم تو این شرایط که یه عده نان خوردن ندارن، یه عده از کار بیکار شدن، بقیه هم که غصه اونها رو خورده اما ما توی این سرزمین نوابغی داریم که میتونن مردم با همه این مشکلات و بدبختی ها بخندونن مثلا خود من با کلی گرفتاری امروز اونقدر خندیدم که سرم درد گرفت ولی این نوابغ چطوری طنازی میکنن؛ خیلی هم سخت نیست. مواد لازم برای یک عدد مسخره بازی: یک عدد شهرام امیری، یک عدد فیلم افشاگرانه، مقداری سخنرانی سخنگوی وزارت امور خارجه و یک استقبال گرم و احساسی به میزان کافی. حالا کافیه که چشمامون رو ببندیم و عقل و منطق رو بفرستیم تعطیلات اونوقت با این معجون حضرات حسابی میخندیم و این اوضاع افتضاح رو از یاد میبریم.

۴/۱۴/۱۳۸۹

روحانی و...

چند روز پیش ایمیل جالبی از یک از دوستان عزیزم رسید که گفتم آوردنش اینجا خالی از لطف نیست:
اولين روحاني جهان اولین شيادی بودکه به اولین ابله رسيد. "ولتر"
يک فيلسوف تابحال هرگز يک روحاني را نکشته است،در حاليکه روحانيون فلاسفه زيادي را کشته اند... "دنيس ديروت"
وقتي که مردم بيشتر آگاه مي شوند،کمتر به روحاني و بيشتر به معلم توجه مي کنند. "رابرت گرين اينگر سول"
وقتي مروجين مذهبي به سرزمين ما آمدند، در دست شان کتاب مقدس داشتند و ما در دست زمين هايمان را داشتيم. پنجاه سال بعد،ما در دست کتاب هاي مقدس داشتيم و آنها در دست زمين هاي ما را داشتند. " جومو کيانتا"
روحانى نسبت به برهنگى و رابطه طبيعى دو جنس حساسيت دارد،اما از کنار فقر و فلاکت مى گذرد. "سوزان ارتس"
کشيش ها مى گويند که آنها به مردم بخشيدن و خيريه را مى آموزند.اين طبيعى است.. چون آنها خود از پول صدقه مردم زندگى مى کنند.همه گداها مى آموزند که مردم بايد به آنها پول بدهند.. "رابرت گرين اينگر سول"
قسمت هايى از انجيل را که من نمى فهمم ناراحتم نمى کنند،قسمت هايى از آن را که مى فهمم معذبم مى کنند."مارک تواين"
به من بگو قبل از تولد کجا بوده ايتا به تو بگويم پس از مرگ کجا خواهي رفت. "نيچه"
يكي از بزرگترين تراژدي هاي بشريت اين است كه اخلاقيات بوسيله دين دزديده شده است.. " آرتور سي كلارك"
مذهب ،آه خلق ستمديده است،قلب دنياي بي قلب و روح شرايط بي روح.مذهب افيون توده هاست . "كارل ماركس"
دين،افساري است که به گردن تان مي اندازند،تا خوب سواري دهيد،و هرگز پياده نمي شوند،باشد که رستگار شويد... "کائوچيو"

۳/۳۰/۱۳۸۹

کاربرد مذهب در سیستم سیاسی

به طور کلی دو راه مهم برای جلوگیری از طغیان و شورش در مقابل یک نظام سیاسی وجود دارد. راه اول که منطقی به نظر می رسد و جوامع دموکراتیک در جهت نیل به آن می کوشند که همان ایجاد رضایت عمومی و احقاق منافع اکثریت جامعه و در حالت ایده آل منطبق شدن منافع خصوصی و منافع اجتماع. راه دوم سرکوب به دو روش فیزیکی و نظری، سرکوب فیزیکی که به کمک نیروی نظامی و... انجام می گیرد. وسرکوب نظری که تاثیرات مخرب تر و ماندگارتری دارد با وانمود کردن دولتها به برآوردن رضایت عمومی شروع می شود و در ادامه سعی به در اختیار گرفتن آرمانها و آمال مردم به وسیله ابزارهایی که هر حکومت در اختیار دارد، می کند تا بدین وسیله نیرو محرکه جامعه را در دستان خود داشته باشد و برای القای باورهای حکومت ابزاری مانند رسانه ها، دانشگاهها ومذهب مورد بیشتری استفاده قرار می گیرد. از این میان مذهب همواره نقش پر رنگتری دارد و اگر به شکل مطلوب حکومت در جامعه نهادینه گردد عاملی مهم در کنترل خواست های مردم است. به قول هابز اساس مذهب در ترس و اطاعت است که اگر این ترس از قدرت نامرئی مورد پذیرش همگان باشد مذهب و اگر مورد پذیرش عده قلیلی شود خرافات نامیده می شود که در هر دو صورت عده ای را ناخواسته ملزم به رعایت اصولی و عقایدی می نماید که می تواند مطلوب حکومت باشد. اما این ترس و سلسله قواعد چه کاربردی برای یک حکومت سرکوبگر دارد؟ عقل از ویژگی های خاص بشر است و به واسطه این نیرو انسان پرسشگر است و به دنبال جواب است، چرا جوامعی رو به جلو در حرکت اند وجوامعی در حال سقوط، چه عاملی سعادت بشر را رقم می زند، و همین طور انسان متوقع است و رفاه و آسایش بیشتری را طلب می نماید اما بنیانگذاران و قانون گذاران به دنبال حفظ مردم در حالت فرمانبرداری و آرامش هستند، آرامش که حکومت آنان را حفظ و فرمانبرداری که آنان را تصدیق می کند. بنابراین این بنیانگذاران تخم اعتقاد و قواعدی را در دل مردم می کارند و خود را مقام الهی در این مذهب می خوانند بین ترتیب به دلیل همراهی افراد مذهبی و عده ای خرافه پرست به اسم مردم سرکوب کل جامعه ساده تر می شود. اما این نظام مذهبی-سیاسی به دلیل تضادهای درونی و شکافهای عملی-اعتقادی متزلزل خواهد بود. این حکومت به یک کاریزمای خردمند و مهربان و صادق و گاهی مقدس وابسته است و این شخصیت با بروز جنبه های پنهان خویش، خود و حکومت خود را نابئد خواهد ساخت و دراین بین آنچه شهرت به خردمندی است با قبول دو امر متناقض مانند آزادی و قیود مذهبی و ... در هم می شکند، آنچه شهرت به صداقت را نابود می سازد سخن از باوری است که خود طبقه حاکم بدان باور ندارد مانند زندگی ساده، دوری از شهوات در گفتار و در عمل پول پرستی و شوترانی طبقه حاکم. آنچه شهرت به مهربانی را از میان می برد تضاد بین منافع مردم و حکومت و استفاده از قدرت در جهت سرکوب مردم و کشتار مردم. بدین شکل یک حکومت اقتدارگرا با گرایش مذهبی خود، باعث نابودی خویش می گردد چنانکه تا کنون هم چنین بوده است.

۳/۲۲/۱۳۸۹

نامه

قریب یک سال است که در آن روز جا ماندم، روزی فراموش نشدنی، روزی که چوب خوردیم، روزی که اشک ریختیم، روزی که آه کشیدیم ولی ای کاش فقط همین بود؛ ای کاش زیر آسمان آبی، زمین سرخ نمیشد، ای کاش حزن ما و شوق آنان به هم گره نمی خورد، ای کاش چرایمان پاسخی داشت، ای کاش باری در دل آن آشک و آه امید هم بود، امید به همان فریادها که نه از خس و خاشاک که از خاک و ریشه اند، امید به آنان که آهنگ هماهنگ آزادی و عشق سر دادند و این سرود را پایانی نیست مگر رسیدن
من شکو فایی گل های امید م را در رویاها می بینم
و ندایی که به من می گوید:
گر چه شب تاریک است
دل قوی دار
سحر نزدیک است

۳/۲۰/۱۳۸۹

جوک سال

گر چه این روزها خنده با ما غریبه شده ولی باز شاهکارهای صدا و سیما مردم را به لبخندی وادار میکنه. شهرام امیری، دانشمند هسته ای توسط نیروهای سی.آی.ای ربوده شده و تحت شدید ترین شکنجه ها قرار گرفته تا اینکه به مطالبی در جهت سیاست امریکا اعتراف کنه، که نمیکنه اما در کمال صحت ودر یک مکان آرام و دارای امکانات به ارسال یک فیلم افشاگرانه برای جهانیان می پردازه و معمای پیچیده ای را حل می کنه، با این وصف چند احتمال را بیشترممکن می دونم:
1-گوشهای ما از حد معمول درازتره
2-گوشهای دوستان افشاگر خیلی درازه
3-امریکا خیلی مهربونه که با یه اسیر اینطوری پسر خاله میشه
و شاید احتمالات دیگه وجود داره که به عقل من نمی رسه.

۳/۱۳/۱۳۸۹

اصل حاکمیت در اندیشه سیاسی هابز

هابز در مهمترین اثر خود، لویاتان می گوید تشکیل جامعه مدنی و سیاسی بر مبنای رفتار عقلانی بشر است و هیچ ربطی به باورهای ماوراءالطبیعه ندارد که این اندیشه شاید به دلیل زمان زندگی او(قرن17) یعنی زمان شکوفایی علم جدید می باشد. پیش از رنسانس عموما دولت امری طبیعی می شناختند نه امری ساخته دست بشر ولی هابز اولین اندیشمندی است که به طور منسجم دولت را ساخته دست بشر معرفی می کند و نتیجه می گیرد که حکومت مبتنی بر رضایت افراد است.
هابز در لویاتان در ابتدا شرایط لازم برای رسیدن به امنیت و آرامش را بررسی کرده و بعد به بررسی ایجاد قرار داد اجتماعی و دولت مطلوب می پردازد، در این مرحله او ابتدا مفاهیمی مانند حق طبیعی، وضع طبیعی و قرارداد اجتماعی را تبیین می کند. او حق طبیعی را حق صیانت نفس می داند و زمانی را که در یک رقابت دائمی برای کسب قدرت بیشتر به جهت حفظ همین حق میگذرد را وضع طبیعی می خواند و این وضع با سپردن اختیار به گروه دیگری برای ایجاد امنیت و آرامش، که همان قرارداد اجتماعی به پایان می رسد. میتوان چنین نتیجه گیری کرد که در تفکر هابز حکومت نباید مطلقه باشد ولی نیاز به آن مطلق است.

۳/۰۲/۱۳۸۹

چه بگویم؟

ای یار نازنین
ما باد را
هرگز نکاشتیم که توفان درو کنیم
ما بذر کاشتیم
همت گماشتیم
که تا روید از زمین
اما شبی که جشن درو گرم گشته بود
-در آن بزم دلنشین -
ناگه حرامیان ...
چه بگویم دگر-
همین!
حمید مصدق

۲/۳۰/۱۳۸۹

واچمن (Watchmen)


واچمن یک اثر نوآر با تم سیاسی است که سازندگان آن می کوشند کاربرد خشونت وجنایت را در جلوگیری از خشونت بیشتر به نمایش در آورند و در یک اقدام آنارشیستی و فرا قانونی جهان در حال نابودی را نجات بخشند. دید ماکیاولیستی در این فیلم مشهود است و مولف در اجرای هدف، هر وسیله ای را توجیه شده می پندارد. زمان فیلم در دهه 1980 و پس از جنگ ویتنام و در بحبوحه جنگ سرد و ترس از جنگ اتمی است و فضای بی اعتمادی وخشونت در تمام مدت فیلم مشهود است اما زاک اسنایدر که قبلا ساخت فیلم 300 را بر عهده داشته واین فیلم را بر اساس نوول گرافیکی آلن مور کارگردانی کرده است در تیپ سازی ها چندان موفق نیست و کاراکترها چندان باور پذیر از آب در نیامده است، شخصیت های متعددی که در فیلم هستند هر یک تبلوری از انسانهای پیرامون ما می باشند. دکتر مانهتن یک ابر قهرمان فانتزی که در نهایت تسلیم سیاست بازی قدرتمندان می شود، آدری که با نبوغ خود سعی در نجات دنیا با استفاده از هر ابزاری که در دست دارد، می باشد، رورشاک که انسانی نا هنجار است و تن به سازش نمی دهد و خط کشی خوب و بد او مطلق است و شخصیتهای دن و لوری که منفعل اند و در برخورد با مسائل به اراده قدرت برتر از خود تن می دهند، شخصیتهای اصلی فیلم اند که در جامعه انسانی قابل رویت اند. چنانکه به لایه اول فیلم معطوف باشیم به یک اثر نوآر خوش ساخت سه ساعته روبرو هستیم که تجربه خوب خواهد بود.

۲/۲۲/۱۳۸۹

یک سخنرانی خیلی مهم

آی جهانیان بدانید که سلاحهای اتمی و شیمیایی که حاصل سالها آزمایش و تجربه است و هزینه های بسیار صرف آن شده است برای بشریت خطرناک است و دولتها باید آنها را نابود سازند، باید این جنگ افزار ها با دستان خودتان از میان برود، مگر این اتم لعنتی چه دارد که دست از سر آن بر نمی دارید.
آی جهانیان بدانید که من مخالف استفاده از تکنولوژی پیشرفته امروزی هستم؛ انسان باید با پاهای خود حرکت کند و یا نهایتا از چهار پایان زحمتکش استفاده نماید، استفاده از هواپیما و کشتی و خودرو ها همه و همه محکوم است و این وظیفه ماست که همه ماشین ها و موتورهای صنعتی را که با خون جگر صنعتگران گذشته و حال تولید شده نابود سازیم و همه با هم به عصر حجر برگردیم.
آی جهانیان استفاده از این دستگاههای کامپیوتری و ماهواره و تلفن های همراه و ... همه حرام است چرا که در آنها امواج شیطانی موجود است که برای چشم و دل شما مضر است، بیایید همه آثار تمدن را نابود کنیم تا خیال ما راحت شود.
بیایید تا به گذشته پر افتخاراجداد خود بر گردیم.
از دفتر خاطرات یک دیوانه

۲/۱۴/۱۳۸۹

اندر احوالات همسایگان ما

در کمال شگفتی کشورهای حاشیه خلیج فارس و دیگر کشورهای عربی ایران را اشغال گر خوانده اند، آنهم بدلیل تصرف جزایر سه گانه !!! بسیار ناراحت کننده است که در میان دشمنان قرار گرفته ایم و چون در موضع ضعف هستیم از انجام اعمال قاطع معذوریم وتنها به کارها تبلیغاتی بسنده کرده ایم.با توجه به اینکه به قول تافلر همیشه در طول تاریخ، گرفتن (Taking) بر ساختن (Making) مقدم بوده هر گاه کسی یا حکومتی ضعیف شود از او خواهند گرفت و هر گاه قوی شود از دیگران می گیرد و این نکته که بحرانهای اقتصادی،اجتماعی و سیاسی بر روابط خارجی هم تاثیر گذار است، به این ترتیب که ابتدا کشورهای همسایه و بعد کشورهایی با موقعیت جغرافیایی دور تر چشم طمع به آب و خاک آن کشور خواهند داشت.اوج این دست درازی را در صحبتهای وزیر امور خارجه دولت امارات و بیانیه بیست و دوم سران عرب در لیبی میبینیم.هرچند مسئولان دائم از دوستی با کشورهای منطقه،وضعیت عادی داخل و اقتدار کشور حرف میزنند اما تبلور این سخنان در هیچ یک از عرصه های داخلی و روابط خارجی مشهود نیست.شاید هم مسئولان سر در برف کرده اند و...

۲/۰۴/۱۳۸۹

سفری دیگر


اگر امروز کشور ما در این جایگاه رفیع در میان کشورهای دنیا قرار دارد بدون شک،حاصل تدبیر گذشتگان ماست و همینطور امروز تلاش وتدبیر مسئولان و مردم آینده کشور را رقم می زند و در این میان هم اندیشی با جامعه جهانی نیز ابزاریست که در کشور ما و در هر کشوری برای حرکت رو به جلو مفید است ودر این بین هم دولت پر افت خار، ببخشید پر افتخار نهم وسپس دهم بدین امر توجه ویژه ای نشان داده است.به طور مثال همین سفر پر برکت به آفریقا که آینده کشورمان را رقم می زند.دراین سفر می توانیم از ذخایر عظیم فرهنگی وپیشرفتهای صنعتی و سیاسی کشورهایی نظیر زیمباوه و اوگاندا و...درس ها بیاموزیم.به علاوه استقبال گرم از ریس جمهورکه با شلیک 21 توپ همراه بود وایشان را به شدت ذوق زده کرد نشاندهنده عمق محبوبیت ریس جمهور ما در نقاط مختلف جهان از زیمباوه و اوگاندا تاسیاره مشتری است که باعث افتخار هر ایرانی است.از یاد نبریم که با امضای 11سند همکاری فقط با زیمباوه که با جشن و پایکوبی مردم در خیابان ها همراه بود و در آینده برکات آ ن هم به سر سفره مردم وارد می شود برگ زرین دیگری در تاریخ مملکت رقم خورد.با امید به روزی که در های تمام کشورهای صنعتی وپیشرفته مثل تانزانیا ،آنگولا و گابون هم بر روی مملکت ما باز بشود و از همه پتانسیل ها استفاده کنیم.


در آخر نمی دانم چرا یاد این شعر بی ربط افتادم:


به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سرانجام بد داشتیم

۱/۱۹/۱۳۸۹

اینشتاین و روز ملی فن آوری هسته ای ما


فردا روز ملی فن آوری هسته ای ست،فارغ از اینکه چند مگاوات برق هسته ای تولید کردیم وجدا از مسائل سیاسی این قضیه،دوست دارم در مورد بنیانگذار این مبحث بنویسم کسی که دنیای علم پشت سر خودش را خراب کرد وانقلاب عظیمی در ریاضی وفیزیک راه انداخت.بله اینشتاین و گوشه ای از تئوری های معروف او :
آلبرت اینشتاین ،دست نایافتنی ترین چهره علمی جهان که فهم تئوری های پیچده اش حتی امروزه هم کار بس دشواریست وبه سبب همین دشواری ست که هزاران نفر سودای فهم اثبات های پیچیده او را دارند.به قول راسل :همه میدانند که اینشتاین کار بسیار بزرگی انجام داده ولی کمتر کسی می داند که او دقیقا چه کرده است.
تئوری های اینشتاین با روابط ریاضی و فیزیک است و درنتیجه فقط به زبان ریاضی وفیزیک میتوان به شرح وبسط نظریاتش پرداخت و هضم این مطالب در بیان عامیانه کمی مشکل است مانند این مفاهیم باور نکردنی;
فضا منحنی است؛کوتاه ترین راه بین دو نقطه خط مستقیم نیست؛جهان پایان دارد اما حد ندارد؛خط های موازی سرانجام یکدیگر را قطع میکنند؛مسیر شعاع نور منحنی است؛زمان نسبی است؛طول یک متحرک با سرعت آن تغییر می کند؛جهان به شکل استوانه است.
اینشتاین در سال 1905 تئوری خاص نسبیت را بر دو پایه ی نسبیت حرکت و مستقل بودن سرعت نور از حرکت سرچشمه نور،فرض نسبیت حرکت مبتنی بر این است که حرکت اجسام نسبت به اجسام دیگر قابل لمس است و بر خلاف نیوتن حرکت مطلق را رد کرد و فرض دوم اینکه سرعت نور در هر زمان ومکان ثابت است وبه نظر می رسد یگانه عامل ثابت وبدون تغییر در جهان است.
بی شک مفهوم نسبیت زمان غیر قابل لمس ترین وپیچیده ترین مسئله است و توضیح آن اینکه اگر نوری از ستاره ای دور دست به ما در زمین برسد وآن ستاره را رویت کنیم در حقیقت وضعیت آن ستاره درمیلیون سال قبل برای ما روشن شده است ونه شرایط فعلی آن زیرا نو این ستاره در طول ای مسافت های فضایی میلیون ها سال در راه بوده تا به ما رسیده است.
با توجه به نسبی بودن زمان در قیاس به سرعت،اگر ممکن بود فردی با سرعت بالاتر از سرعت نور حرکت کند زمان برای او به عقب برمی گشت.

۱/۱۵/۱۳۸۹

سقوط سلیقه

هرسال با اومدن عید بحث فیلم های نوروزی داغ می شه و تبلیغات گسترده سیما مخ من مخاطب رو می خوره اما در نهایت چند سریال سطحی وبا موضوعات تکراری و بی مزه پخش می شه وجالب اینجاست که بعد از اتمام این سریاله طی مصاحبه های سیما با مردم این طور القا میشه که این سریالها کاملا موفق بودن،اما چرا اینطوریه؟شاید به خاطر اینه سلیقه عمومی جامعه باسطح کیفی آثار قبلی تناسب داره یعنی مردمی که عادت به دیدن آثار فاخر و ارزشمند دارن خود به خود سلیقه شون در ومورد فیلم وسینما بالا می ره و البته توقع اونها رو هم بیشتر می کنه و در تلویزیون ما هم با پخش آثار سخیف وبی سروته توقع مردم به شدت نزول کرده.اما فیلمهای امسال که چیز تازه ای برای من مخاطب نداشت وبیشتر نشون دهنده انسانهای خبیث ومنفت طلب بود که فقط به دنبال اهداف احمقانه خودشون بودن و جوان ایرانی رو بی کار و بی فکر و فاقد ارزشهای انسانی تصویر کردن و انگار تنها هدف جوانها ازدواجه و البته دامنه این میل شدید به افراد مسن هم رسیده.تنها راه جذب مخاطب در این سریالها نه در نمایش واقعی تضاد ها به شکل طنز و نه در تصویر جامعه امروزی با کم وکاستی ها بلکه از طریق شوخی های کلامی و نمک پاشی بازیگران به وجود میاد.فیلمی که هدفش نشون دادن توده های فقیر مردمه با شعارهای نخ نما انسان از این طیف دورتر می کنه وبه فقر ستایی می پردازه در جایی که این افراد فقیر خوش وخرم زندگی می کنن ولی افراد متمول دائم در جنگ اعصاب بسر می برن و خوب فیلم های دیگه هم که اصلا هیچ هدفی ندارن با این همه امیدوارم بعد از این به شعور مخاطب توجه بشه .

۱۲/۲۶/۱۳۸۸

نوروز ایرانیان(3)

آداب رسوم نوروز
جشن سوری یا چهارشنبه سوری:به جهت اهمیت آتش در نزد ایرانیان وعقیده به این که آتش ناپاکی و پلیدی را از میان می برد دو جشن مهم ایرانیان با آتش همراه است،جشن سده وجشن سوری.واژه سوری به معنی سرخ است و چون در چهارشنبه سوری آتش سرخ افروخته می شود این کلمه انتخاب شده است.دراین شب آجیل تهیه می شده وتقسیم می گشته که سمبل تقدیم هدایا به فروهر هاست.
یکی دیگر از سنتهای نوروز سبز کردن سبزه گیاهان است که نماد بهار وآغاز زندگی دوباره طبیعت است.در گذشته سه ظرف سبزه به معنی سه اصل دین زردشت گذاشته می شد:هومت یا اندیشه نیک،هوخت یا گفتار نیک وهورشت یا کردار نیک.
سفره هفت سین که اصیل ترین سنت نوروز است در ابتدا به نام هفت شین بوده است واین هفت عبارت بودند از:شراب، شیر، شکر، شهد، شمع، شمشاد و شایه یا همان میوه که بعد ها به نام هفت سین تغییر کرده است که هریک نمادی محترم برای ایرانیان بودند برای نمونه سنبل نماد گلهای بهاری وسیب نماد نعمتهای بهشتی و سنجد نماد عشق وسیر بدلیل خواص دارویی نماد سلامتی.
و اما سیزده بدر که بدلیل اعتقاد زردشتیان به نحسی روز سیزده فروردین بوده و در این روز دست از کار می کشیدند و از خانه بیرون می رفتند تا با این کار نحسی این روز متوجه شان نشود و در این روز سبزه هایی را که قبل از نوروز سبز کردند به آب می سپارند.

۱۲/۲۳/۱۳۸۸

نوروز ایرانیان(2)

دانستیم بر اساس افسانه های اساطیری ایران باستان اورمزد پس از به خواب رفتن اهریمن در شش نوبت جهان را می آفریند که از آن به نام شش گاهنبار یاد می کنند که ششمین گاهنبار از دلایل نوروز است،این گاهنبار ها به این ترتیب اند:
۱-میدیوزرم گاه:آفرینش آسمان که در چهل وپنج بدست اورمزد انجام می گیرد وجشن آن در11 تا 15 اردیبهشت به نام جشن میانه بهار انجام می شود.
۲-میدیوشم گاه:به معنی میانه تابستان است و سالگرد آفرینش آب می باشد وجشن آندر 11 تا 15 تیر ماه برگزار می شود.
۳-پیتی شهیم گاه:به معنی دانه آور است وسالگرد آفرینش زمین است و در زمان جمع آوری غله از 26 تا 30 شهریور جشن آن برگزار می شود.
۴-ایاسرم گاه:به معنی بازگشت است و زمانی است چوپان با گله اش به دشت می روند و نشان می دهند که زمستان در راه است وسالگرد آفرینش گیاهان است زمان جشن آن از 26 تا 30 مهر می باشد.
۵-میدیاریم گاه:به معنی میان سال است وسالگرد آفرینش چهارپایان مفید است وجشن آن در اواسط زمستان برگزار می شود.
۶-همس پت میدم گاه:به معنای با هم بودن سالگرد آفرینش انسان است و زمان جشن آن پنج روز آخر سال است که در واقع ایرانیان سالگرد این گاهنبار را همزمان با آغاز بهار و خلقت انسان به نام نوروز می شناسند.

نوروز ایرانیان (1)

جشن نوروز از سنتهای ریشه دار در ایران است که به رغم تهاجم اقوام گونه گون هنوز پا برجاست که البته علت آن فرهنگ غنی این مملکت و شجاع مردانی است که در راه حفظ فرهنگ ایرانی از جان خود گذشتند.برای درک بهتر سنتهای اصیل ایرانی از جمله نوروز باید به اعتقادات ایرانیان باستان پرداخت .به عقیده ایرانیان عمر جهان دوازده هزارسال بود که شامل چهار دوره سه هزارساله می شود:
1آفرینش
2دوره خواب اهریمن وآغاز آفرینش جهان توسط اورمزد
3دوره آمیختگی خیر
4شکست اهریمن وپیروزی نهایی اورمزد
ایرانیان براین باور بودند که هستی در سه هزار سال اول در حال سکون است وعالم یکسره روحانی است وآفریده ای وجود ندارد وحتی از زمان ومکان هم خبری نیست دراین دوران تنها اورمزد واهریمن وجود دارند که این دو موجود ازلی وابدی هستند دراین زمان اومزد که مظهر خوبی است وبه همه چیز داناست در صدد است تا اهریمن که مظهر پلیدی است را نابود کند به همین دلیل میان آنها جنگی در می گیرد واورمزد با خواندن دعای مقدس زرتشتی یعنی دعای اهونور اهریمن را به قعر دوزخ برای خوابی سه هزار ساله می فرستد وبا شروع دوره دوم شرایط برای آفرینش اورمزد مهیا می شود.نخستین آفریده های اورمزد در این هنگام امشاسپندان یا فرشتگان مقرب هستند که عبارتند از بهمن یا وهومن بالاترین ونزدیکترین مقام نزد اورمزد را داراست فرشته نگهبان اندیشه نیک است.اردیبهشت یا ارته وهشتا که این امشاسپند عامل وجود نظم در جهان است.شهریور یا خشثروئیریوم که به معنی فرمانروایی مطابق میل وآزرو می باشد.سپنتا ارمئیتی که به معنی پارسایی است وهمچنین این امشاسپند در واقع ایزد بانوی زمین است.خرداد یا هئوروتات وامرداد یا امرتات که این دو امشاسپند نماد تندرستی و بی مرگی هستند.پس از این فرشتگان مقرب ایزد سروش ورشن که در واقع داوران دنیای پس از مرگ بودند وروح هر انسان هنگام عبور از پل چینوت ناگزیر به نزد انان می رفت خلق می شوند.پس از ایزدان هنگام آفرینش ششگانه اورمزد می رسد:خلقت آسمان ،آب، زمین، گیاه، جانداران، انسان.
باخلقت انسان دوره سوم آفرینش شروع می شود که در آن با پایان خواب اهریمن دیو جهی که تجسم ناپاکی وکردار زشت است به اهریمن قول می دهد که انسان را نابود کند واهریمن به آسمان حمله میکند و اورمزد جهان را به حرکت در آورده واز سکون خارج می شود.نخستین انسان که در اساطیر به نام کیومرث یا بی مرگ شناخته می شود در اثر ضربه اهریمن و با خواست اورمزد می میرد اما نطفه او بر زمین می افتد و بر اثر مراقبت دو امشاسپند خرداد و امرداد پس از چهل سال بارور می شود که در نهایت به صورت دو انسان که در اساطیر ایران باستان آنها را مشی و مشیانه می نامند در می آیند.این دو در اثر دشمنی اهریمن اولین دروغ را به زبان می آورند و به خاطر این گناه پنجاه سال سرگردان می شوند وپس از آن انواع بشر را به وجود .می آورند.این سه هزار سال که تمام آن به جنگ خیر و شر میگذرد و دوره چهارم با تولد زردشت آغاز می شود و با اخراج اهریمن به قعر تاریکی پایان می گیرد.این سه هزار سال به سه قسمت تقسیم شده ودر پایان هر هزاره یک منجی که همه از نسل زردشت هستند وآخرین آنها به نام سوشیانس با اهریمن مبارزه می کنند و درنهایت سوشیانس بر اهریمن پیروز شده قیامت آغاز می گردد ودنیا بدون وجود بدی پدیدار می شود،دنیایی بدون بیماری، گرسنگی،فساد و تمام آثار اهریمن .

۱۱/۲۱/۱۳۸۸

حکایت امروز

درویشی را بدیدم که چون از خفت بر خاست و چاشت به قدر حاجت کیک زردی همی خورد و سمت پیشه همی شد به قصد خوشه ای تا به هنگام ظهر که صدایی از شکم او برخاست و ناگاه پژوهشکده رویان را همی یافت و شیر بزی شبیه سازی شده بخورد وبه سمت نیروگاه بوشهر همی شد و در راه دست آوردهای بسیار بدید که اثار شادکامی در وی ظاهر گشت و به هنگام فرو آمدن خورشید اندکی از پول نفت را بر سر سفره ای آورد و تناول نمود وآنگاه در خواب شد و زیر لب چنین گفت:

من  گرسنه  در برابر سفره  نان 
همچون عزبم بر در حمام زنان 
پول نفت و شیربزوخوشه بخورم   
 تا نکشم جور تبعید و سختی زندان

بردباری

گیاهان زیادی کنار رودخانه را احاطه کرده اند،یک حقیقت در میان دشت های برهوت آن بخش.در آنجا رود کوچک تبدیل به جریانی نیرومند و سپس به ده ها آبشار تقسیم می شود. سرگردان در آن منطقه قدم می زند وبه موسیقی آب ها گوش می سپرد.ناگهان پشت یکی از آبشارها غاری توجه اش را جلب می کند.صخره های فرسایش یافته در طول زمان را بررسی می کند وبه اشکال زیبایی می نگرد که طبیعت بردبارانه آفریده است.در آنجا شعری از تاگور را می بیند که بر پلاکی نقش شده است.
کمال این صخره ها نه از پتک
بلکه از نرمی و رقص وترانه آب
جایی که قدرت نابودی می آفریند،ملایمت می تواند حجاری کند.
مکتوب-پائولو کوئلیو

۱۱/۲۰/۱۳۸۸

௨௨ بهمن

22بهمن 22بهمن....
22بهمن چه روزیست؟روز شکست دشمن!روز پیروزی ما!روز تشییع جنازه سرمایه داری!!آره بعضی وقتها آدم معنی حرفهای خودش را نمی فهمه و متوجه نیست که در حال گفتن چه جوکیه،نمی دونم شاید واقعاهمین ها باشه اما این روز وهر روز دیگه ای برای هر کسی معنای متفاوتی داره.برای اینکه بفهمیم این روز واقعا روز شکست دشمن هست یا نه باید بدونیم که دشمن کیه ؟چرا دشمنه ؟اصلا باید پرسید چرا دشمنی می کنه؟ وبعد هم باید پرسیدالان دشمنان ما شکست خوردن یعنی اونا مشکلات زیادی دارن که دلیلش هم شکست از ماست!مثلا اونا دچار فقر وگرسنگی وبیکاری وفساد و غیره شدن ،باز به خاطر شکست از ما.
یا شاید این پیروزی ماست چون الان اینجا همه چیز عالیه مگه این بیچاره ها روکنار خیابون نمی بینین مگه این جوانهای بیکار والاف رو نمی بینین وخیلی چیزای دیگه رو که هیچ کس نمی بینه و همش نشون دهنده پیروزی ماست اخیرا هم که این روز رو تشییع جنازه سرمایه داری ولیبرالیسم معرفی کردن که احتمالا جک سال میشه حتما برای سرمایه داری مراسم سوم و هفتم وچهلم هم مگیرن که خب همه اینه به خاطر اینه که یه دو واحد هم از دروس اقتصاد وعلوم اجتماعی رو پاس نکردن و گرنه منتظر مرگ این مکتب واون مکتب نبودن به هر حال 22 بهمن چه روزیه؟ ما که نفهمیدیم.

چند شعر کوتاه از برتولت برشت

چند شعر کوتاه از برتولت برشت شاعر ونمایشنامه نویس شهیر آلمانی به بهانه سالگرد تولد او(10فوریه)
گورنبشته ای برای م.
از دست کوسه ها در رفتم
ببرها را کشتم
آنچه مرا از پا در آورد
ساس بود،ساس.
*******
همه چیز دگرگون می شود
گاه پیر بودم،گاه جوان
پیر سپیده دمان،جوان شامگاهان
کودک،زمانی که حرمان ها را به خاطر می آوردم
پیر،زمانی که نام خود را به خود رابه خاطر نداشتم.
********
باقی
البته می دانم همه اش شانس است
که من زنده ام وبسیاری از دوستان زیر خاک
اما دیشب در خواب
یکی از آنها گفت:تنازع بقا
و من از خودم بدم آمد.
*******
هالیوود
هر روز برای کسب قرصی نان
به بازاری می روم که دروغ می خرند
اما چه خوب
جزو فروشندگان هستم.

۱۱/۰۳/۱۳۸۸

مناظره سیاسی یا خاله بازی!؟

این هفته ها که می گذرد مردم باز هم با پدیده مناظره های تلویزیونی روبرو هستند .بله این مناظره ها که هیچ یک از فاکتورهای مناظره را ندارد از اختراعات جدید صدا و سیمای ماست.دراین مناظره ها یک طرف همیشه محکوم و طرف دیگر معصوم،چرایش را هم هر کس خود به قضاوت بنشیند.زمانی تنها رسانه موجود هم دستاویز بازی های سیاسی یک جناح می شود دیگر چه چه اعتباری برایش می ماند و این همان بهانه ایست که به مدد آن می توان به سراغ رسانه های ان طرف آب رفت اما به راستی چرا چنین است؟ در این مناظره ها رعایت هم وزنی افراد نشده است واز طیف اصلاح طلب افراد ضعیف، دارای وابستگی ها و معذورات شغلی ومالی در مقابل تندروترین تئوریسین های جناح اصولگرا قرار میگیرند و چهره های به اصطلاح اصلاح طلب هم که به برنامه آمدند به دلیل همین معذورات مواضع متفاوتی از خود بروز ندادند برای مثال معنای مسائلی مانند کلیت نظام ،ریاست جمهوری ونارضایتی های اخیرو غیره برای هر دو طرف یکی بود که اینجا باید پرسید این چه مناظره ایست؟چرا با نخبگان اصلاح طلاب صحبت نمیشود؟ببخشید شاید فراموش کردم که انها مرتد هستند.اینجاست که ادم با خود فکر میکند این چه مناظره ایست که هر دو طرف یک حرف را میزنند و فقط در جزییات آن هم برای فریب دادن عده ای از افراد ساده اختلاف نظرهایی را بیان می کنند.اما خنده دار تر همه این است که صدا و سیمای بیطرف ما تحمل همین حد از نزاع سیاسی را هم نداشت ودر شبهایی هر دو طرف ازیک جناح وکاملا هماهنگ بودند که این توهین به شعور مردمی است که به بهانه مناظره پای گیرنده های خود نشسته اند.
بگذریم این حرفها ربطی به ما ندارد،حال که جامعه ما سالم است و وضعیت اقتصادی مردم که خوب است و هدفمند کردن یارانه ها بدستان رئیس جمهور محبوب در حال انجام است ودر کل همه چیز عالی است پس این حرفهای بی ربط برای چیست!!!؟
رنج وغم را حق پی آن آفرید تا بدین ضد،خوش دلی آید پدید