۱۱/۲۱/۱۳۸۸

حکایت امروز

درویشی را بدیدم که چون از خفت بر خاست و چاشت به قدر حاجت کیک زردی همی خورد و سمت پیشه همی شد به قصد خوشه ای تا به هنگام ظهر که صدایی از شکم او برخاست و ناگاه پژوهشکده رویان را همی یافت و شیر بزی شبیه سازی شده بخورد وبه سمت نیروگاه بوشهر همی شد و در راه دست آوردهای بسیار بدید که اثار شادکامی در وی ظاهر گشت و به هنگام فرو آمدن خورشید اندکی از پول نفت را بر سر سفره ای آورد و تناول نمود وآنگاه در خواب شد و زیر لب چنین گفت:

من  گرسنه  در برابر سفره  نان 
همچون عزبم بر در حمام زنان 
پول نفت و شیربزوخوشه بخورم   
 تا نکشم جور تبعید و سختی زندان

بردباری

گیاهان زیادی کنار رودخانه را احاطه کرده اند،یک حقیقت در میان دشت های برهوت آن بخش.در آنجا رود کوچک تبدیل به جریانی نیرومند و سپس به ده ها آبشار تقسیم می شود. سرگردان در آن منطقه قدم می زند وبه موسیقی آب ها گوش می سپرد.ناگهان پشت یکی از آبشارها غاری توجه اش را جلب می کند.صخره های فرسایش یافته در طول زمان را بررسی می کند وبه اشکال زیبایی می نگرد که طبیعت بردبارانه آفریده است.در آنجا شعری از تاگور را می بیند که بر پلاکی نقش شده است.
کمال این صخره ها نه از پتک
بلکه از نرمی و رقص وترانه آب
جایی که قدرت نابودی می آفریند،ملایمت می تواند حجاری کند.
مکتوب-پائولو کوئلیو

۱۱/۲۰/۱۳۸۸

௨௨ بهمن

22بهمن 22بهمن....
22بهمن چه روزیست؟روز شکست دشمن!روز پیروزی ما!روز تشییع جنازه سرمایه داری!!آره بعضی وقتها آدم معنی حرفهای خودش را نمی فهمه و متوجه نیست که در حال گفتن چه جوکیه،نمی دونم شاید واقعاهمین ها باشه اما این روز وهر روز دیگه ای برای هر کسی معنای متفاوتی داره.برای اینکه بفهمیم این روز واقعا روز شکست دشمن هست یا نه باید بدونیم که دشمن کیه ؟چرا دشمنه ؟اصلا باید پرسید چرا دشمنی می کنه؟ وبعد هم باید پرسیدالان دشمنان ما شکست خوردن یعنی اونا مشکلات زیادی دارن که دلیلش هم شکست از ماست!مثلا اونا دچار فقر وگرسنگی وبیکاری وفساد و غیره شدن ،باز به خاطر شکست از ما.
یا شاید این پیروزی ماست چون الان اینجا همه چیز عالیه مگه این بیچاره ها روکنار خیابون نمی بینین مگه این جوانهای بیکار والاف رو نمی بینین وخیلی چیزای دیگه رو که هیچ کس نمی بینه و همش نشون دهنده پیروزی ماست اخیرا هم که این روز رو تشییع جنازه سرمایه داری ولیبرالیسم معرفی کردن که احتمالا جک سال میشه حتما برای سرمایه داری مراسم سوم و هفتم وچهلم هم مگیرن که خب همه اینه به خاطر اینه که یه دو واحد هم از دروس اقتصاد وعلوم اجتماعی رو پاس نکردن و گرنه منتظر مرگ این مکتب واون مکتب نبودن به هر حال 22 بهمن چه روزیه؟ ما که نفهمیدیم.

چند شعر کوتاه از برتولت برشت

چند شعر کوتاه از برتولت برشت شاعر ونمایشنامه نویس شهیر آلمانی به بهانه سالگرد تولد او(10فوریه)
گورنبشته ای برای م.
از دست کوسه ها در رفتم
ببرها را کشتم
آنچه مرا از پا در آورد
ساس بود،ساس.
*******
همه چیز دگرگون می شود
گاه پیر بودم،گاه جوان
پیر سپیده دمان،جوان شامگاهان
کودک،زمانی که حرمان ها را به خاطر می آوردم
پیر،زمانی که نام خود را به خود رابه خاطر نداشتم.
********
باقی
البته می دانم همه اش شانس است
که من زنده ام وبسیاری از دوستان زیر خاک
اما دیشب در خواب
یکی از آنها گفت:تنازع بقا
و من از خودم بدم آمد.
*******
هالیوود
هر روز برای کسب قرصی نان
به بازاری می روم که دروغ می خرند
اما چه خوب
جزو فروشندگان هستم.