۶/۰۷/۱۳۸۹

آزادی و قانون در باور جان لاک

معنای آزادی چیست؟ پرسشی واحد اما با بی نهایت پاسخ و هر پاسخ بر گرفته از شرایط فکری و حتی روحی-روانی پاسخ دهنده است و البته گاهی به عمد این پاسخ ها به کجراه می رود و به دلیل ایجاد فرصت برای سواستفاده های بعدی می باشد. در واقع آزادی نه به معنای بی قانونی است و نه به معنای رهایی از قیود. تعریف جان لاک از آزادی به این دلیل بسیار مهم است که او از جمله مهمترین نظریه پردازان انقلاب 1688انگلستان بوده و همین طور انقلاب امریکا را نیز بسیار تحت تاثیر قرار داده است و به عبارتی او را از بنیانگذاران لیبرالیسم خوانده اند.
لاک "آزادی را بر خلاف گفته برخی انجام هر آنچه که می خواهیم نمی داند بلکه به ظن او آزادی آن است که فرد تا جایی که قوانین متبوعه به او اجازه می دهد، در آنچه که می خواهد با شخص خود، کار خود و مستملکات خود و تمامی دارایی خود بکند، آزاد باشد و زیر فرمان اراده خودسرانه دیگری نباشد، و به دنبال هر راهی که می خواهد برود."
خداوندان اندیشه سیاسی نوشته و.ت.جونز
اما در این تعریف کلی لاک معنای تعقل به طور مشهودی گنجانده شده زیرا فرد نادان که از قوه تعقل بی بهره است و عملا از قانون و هر آنچه که در پی آن می آید بی خبر است نمی تواند از قانون تبعیت کند و چون غایت قانون محافظت از آزادی و توسعه آن است، عدم درک یکی فهم دیگری را نیز ناممکن می نماید و در این حالت فرد نادان عملا آزاد نیست پس آزادی بشر و اختیار انجام اراده او بر عقل او استوار است که به وی شناسایی قانونی را که باید از آن تبعیت کند می دهد و به او می فهماند که تا چه حد از آزادی خویش می تواند استفاده کند.در عمل لاک انسان را موجودی می خواند که جامعه باید به شرط تعقل آزادی آو را در چهارچوب قانون به رسمیت بشناسد.

۵/۲۵/۱۳۸۹

هویت اصیل

بدلیل اتفاقات اخیر، برام این سوال یه بار دیگه مطرح شد: هویت اصیل در مملکت ما چیه؟ هویت ملی یا مذهبی . البته منظورم حوزه فردی نیست چون در حوزه فردی هر کسی بدیل اعتقادات خودش اصالت رو به یک موردی میده؛ اما به طور عمومی فردی که توی این سرزمین بدنیا اومده، سرزمینی که فعلا دین اسلام، دین رسمی اونه به هویت ملی چنگ میندازه یا هویت اسلامی رو به عنوان ریشه و پایه هویت خودش میپذیره؟ والبته کدام یکی منطقی و قابل قبوله؟ در مورد ملیت باید پذیرفت که وقتی کسی در سرزمینی بدنیا اومد، اصالتا به اون سرزمین تعلق داره حتی اگه از کشورش خارج بشه یا حتی تابعیت کشور دیگه رو بگیره باز هم پس از ذکر کشور متبوعش نام سرزمینی که در اون متولد شده رو ذکر میکنن بنابراین فرار از هویت ملی حداقل در لفظ ممکن نیست. اما در مورد کشور ما مسئله مهمتری هم وجود داره و اون تاثیر مملکت ما در چند هزار سال گذشته در پیشرفت فرهنگ و تمدن جهانه که باعث میشه هویت ایرانی یک افتخار برای هر فرد به حساب بیاد گرچه در دویست سال گذشته تا به امروز ننگ و نکبت جای افتخار و عزت رو گرفته اما به هر حال برای یک ایرانی همان سبقه تمدن و فرهنگ هم میتونه خیلی معنا داشته باشه. اما برگردیم به هویت اسلامی یک ایرانی، هویتی که هیچ زمان ذاتی و قطعی نبوده، به یک دلیل ساده و اون هم اینکه به دستور خود اسلام یک فرد نمیتونه ونباید دینش رو با اجبار یا با ارث بردن از پدرانش انتخاب کنه بلکه باید آزادانه و با استفاده از قوه تعقل خودش به انتخاب و پذیرش یک دین بپردازه پس واضح که دین به با توجه به متن خود دین مانند ملیت نه با انسان بدنیا میاد و نه الزاما با انسان از دنیا میره و مسئله دوم هم اینه چنگ انداختن یک ایرانی به هویت دینی بار معنایی مثبتی برای اون نداره و به عبارت بهتر چندان مورد قابل افتخار یا سبب آبرو نیست که بررسی این موضوع در این مقال نمیگنجه. با این همه یک نفر در این سرزمین به هر دلیلی نامی از فرهنگ ایرانی به زبان اورده ولی در این بین هزار مدعی پیدا شده که فرهنگ ایرانی و احساسات ناسیونالیستی چه معنایی در یک سرزمین اسلامی داره؟ واقعا چطور کسانی که نهایت افق دیدشون انتهای دماغشونه در مورد فرهنگ و تمدن ایرانی این طور قضاوت میکنن. این سوال هم مثل هزاران سوال دیگه توی این مملکت جوابی نداره.

۵/۲۱/۱۳۸۹

یک قطعه ابدی

مارگریتا
مارگریتا
مارگریتا
مارگریتا
مارگریتا
مارگریتا
سوزن گرامافون
روی نام تو گیر کرده است.
رسول یونان