۷/۰۳/۱۳۸۷

احتیاج

هر گناهی،کآدمی عمدا بعالم میکند
احتیاج است آنکه اسبابش فراهم میکند
ورنه،کی عمدا گناه،اولاد آدم میکند؟
یا که از بهر خطا خود را مصمم میکند
احتیاج است:آنکه زو طبع بشر،رم میکند
شادی یکساله را،یکروزه ماتم میکند
احتیاج است:آنکه قدر آدمی کم میکند
در بر نامرد،پشت مرد راخم میکند
ایکه شیران را کنی روبه مزاج
احتیاج ای احتیاج
مرده باد آنکس که داد آنرا رواج
احتیاج ای احتیاج
میرزاده عشقی

۶/۲۳/۱۳۸۷

ماکیاولی وتئوری قدرت مداری


هیچ انسانی نه یکسره شریر است و نه به تمامی آراسته به خصال نیک.

نیکولو ماکیاولی

ماکیاولی،سیاستمدار،نظریه پرداز،نویسنده وشاعر بزرگ عصر رنسانس ایتالیا در فلورانس به دنیا آمد.خانواده او از خاندانها قدیمی وسرشناس بودند گرچه از ثروتمندان این شهرنبودند،با این حال ماکیاولی توانست زبان لاتین را فرا گیرد وبه تحصیلاتش بپردازد او به اقتضای زمان با گرایشهای رنسانس وآموزه های اومانیسم آشنا شد.در29سالگی وارد سیاست شد ودر پست های دبیری دیوان،دیپلمات واداره امور نظامی فعالیت داشت وتجارب بسیاری را بدست اورد.درسال1512به اتهام شرکت در توطئه به زندان افتاد ومتحمل شکنجه های بسیاری شد،پس ازآزادی تبعید شد وبه مزرعه اش خارج از فلورانس رفت وتا سال 1527که درگذشت درانجا اقامت داشت.دراین سالهای به قول خودش ملال آورطولانی به نوشتن آثاری چون شهریار،گفتارها،هنررزم وتاریخ فلورانس پرداخت.اصولا ماکیاولی درامور دولتی وسیاسی تابع احساسات نمی شد ولی در مورد ایتالیا بسیار احساسی بود ویک میهن پرست واقعی به شمار میرفت والبته اوضاع ایتالیا در اوایل قرن شانزدهم بسیارغم انگیز بود وهر میهن پرستی را متاثر می کرد.ماکیاولی بیش از هر ایتالیایی دیگری برای ایتالیا احساس خطر می کرد وتنها راه نجات مملکت خویش را درظهور رهبری زورمند ومقتدر می دید که بتواند دولتهای کوچک ایتالیا را متحد کند ودر برابر تهدیدات خارجی بایستد،برای همین به نوشتن کتابی در باره قدرتمداری روی می آورد.

شهریار یا امیر

آنچه موجب شهرت وهمین طور بدنامی ماکیاولی شده است همین کتاب شهریار است که کتابی است برای زمامداران وبه قول عده ای برای جباران،که درآن به ایشان می آموزد چگونه قدرت را بدست آورند وانرا حفظ کنند.او خواهان یک حاکم فرا قانون است که ملاحظه هیچ اصول اخلاقی را نمی کند.اونکاتی را گوشزد می کند:اولا باید بیرحمانه از زور استفاده کرد دوم باید مردم را ماهرانه متقاعد کرد؛ به عنوان نمونه میتوان با تبلیغات دینی و ریا وتظاهر خود حاکم به مسایل دینی مردم را مردمی مومن ودینداربار آورد و با ابزاردینی مردم را متقاعد ساخت وسوم باید در مسائل با قاطعیت عمل کرد وچهارم باید سپاه نیرومند ملی فراهم اورد.ماکیاولی در شهریار به فرمانروایان توصیه می کند در فریب دادن، پیمان شکنی،خشونت وتظاهرتردیدی به خود راه ندهند،او می گوید امیری که می خواهد جایگاه خود را حفظ کند باید بداند که چطور باید خوب نبود ولی به خوب بودن تظاهر کرد.او در عین حال می گوید که حاکم نباید مورد تنفر مردم قرار گیرد برای این باید اجرای مجازات ها و اموری که باعث نارضایتی مردم است به دست قضات و لشکریان انجام گیرد.ازنظریه های اخلاقی کتاب شهریار ماکیاولی تفاسیر مختلفی ارائه شده است ازجمله اینکه ماکیاولی به اخلاق اعتقادی ندارد که البته برادشتی سطحی است وبا ظرافت نظریه های ماکیاولی همخوانی ندارد.یا اینکه سیاست با اخلاق کاری ندارد،به قول کروچه، ماکیاولی از ارزش اخلاق مسیحی کم نکرده ونگفته جنایت به حکم ضرورت سیاسی جنایت نیست، بلکه او فقط متذکر شده است که اخلاق درسیاست جایی ندارد.نظریات اخلاقی او را می توان چنین نیز ارزیابی کرد که در واقع او هدف زندگی سیاسی را از اهداف اخلاق مسیحی جدا می کند ویا به قولی هدف وسیله را توجیه می کند.

گفتارهایی درباره ده جلد اول تاریخ تیتوس لیویوس

کتاب گفتارها عبارت است از حوادث جمهوری روم وپند واندرز های ماکیاولی در این رهگذر.ماکیاولی در گفتارها بر خلاف شهریار از جمهوری و ارزش آزادی دفاع می کند.او درکتاب اول گفتارها برارزش انطباق رفتارمردم با زمان سخن می گوید وعلت شکست ها وپیروزی ها را در نظر به این نکته می داند.او همچنین خیر عموم را در حکومت جمهوری بیش از هر حکومت دیگری می داند ویادآور می شود تنها کشوری به عظمت می رسد که آزاد باشد.گرچه او شان و منزلت حکومت جمهوری را بالا تر از بقبه حکومتها می داند ولی یاداور می شود که هرجامه ای صلاحیت این را ندارد که در آزادی زندگی کند.

تفاوت در دو کتاب ماکیاولی

این تفاوت برای ان است که شهریار برای جامعه ای است که درگیر فساد شده است و نیازمند یک حاکم مقتدر برای سامان دادن به این وضع می باشد اما گفتارها برای جامعه ای سالم است که مردم ان ا ز فضیلت سیاسی برخوردارند.در فلسفه او سلطنت طلبی وجمهوری خواهی با هم سازش یافته اند بدین صورت که در دوران فساد و تباهی، قدرتی نیرومند ومتحد لازم است تا امنیت کشور فراهم شود ودر زمانی که بستر برای یک حکومت جمهوری فراهم شود،این حکومت بهترین حکومت ها است ماکیاولی در اندیشه سیاسی انقلابی به پا کرد،اواز بنیان گذاران فلسفه سیاسی جدید است وهیچ کس تا زمان مارکس تاثیر انقلابی او را نداشته است.