۷/۲۳/۱۳۸۹

دین و دولت (بخش دوم)

در ادامه بخش اول این مطلب باید به تفاوت وظیفه اصلی دین و دولت بپردازیم؛ به نظر لاک وظیفه حکومت حفظ و حراست از هستی و اموال مردم است که متعلق به زندگی دنیوی آنها است و دولت هم اجتماعی از افراد است که فقط برای تامین و پیشبرد علایق مدنی متشکل می شوند و علایق مدنی آنها زندگی و آزادی و تندرستی و آسایش و تملک پول و زمین و ...می باشد و از سوی دیگر مذهب، اجتماع داوطلبانه افراد بنا برتوافق مشترکشان به هم می پیوندند تا به شیوه ای که به گمان ایشان در پیشگاه خداوند مقبول است به عبادت بپردازند و وظیفه دین این که بنا بر فرمانها و اصول تقوا و دیانت، زندگی افراد را نظام بخشد. پس میبینیم که با دو حوزه متفاوت روبرو هستیم حوزه مادیات و حوزه معنویات، مسائل درونی و برونی که هر کدام به ناچار به راه خویش می روند  و انحراف هر یک در جهت منطبق ساختن تصنعی با دیگری، یکی از این دو حوزه و گاه هر دو حوزه از معنای حقیقی خود تهی می سازد. شاید وضعیت کنونی ما دقیقا مصداقی بر این مدعا باشد چرا که حکومت از وظایف اصلی خود که قطعا تامین آسایش و آرامش و دغدغه های اولیه انسانی است بازمانده است و دین هم به شدت تضعیف شده و مردم علت اصلی این گرفتاریها را مذهب می دانند و مذهبی که در دل مردم جای ندارد چگونه می تواند راهی برای آرامش معنوی آنان باشد و آنان را به سوی خداوند خویش سوق دهد بنابراین این التقاط هم دین و هم دولت را از وظایف و کارکردهای خود بسیار دور ساخته است.