۳/۰۲/۱۳۸۹

چه بگویم؟

ای یار نازنین
ما باد را
هرگز نکاشتیم که توفان درو کنیم
ما بذر کاشتیم
همت گماشتیم
که تا روید از زمین
اما شبی که جشن درو گرم گشته بود
-در آن بزم دلنشین -
ناگه حرامیان ...
چه بگویم دگر-
همین!
حمید مصدق

۵ نظر:

مهدي نامقي گفت...

سهيل ميشه توضيح بدي اين همتي كه گماشتي در سال همت مضاعف بوده يا سال ديگري. چون شعرت ناتمام است از اين راه مي شود آخرش را فهميد!!

هیوا گفت...

سلام
آن حرامیان آتش زدند بر خرمن ما!
دوست عزیز می دانم که دیر وقتی است به دیدنت نیامدم، عذر تقصیرم را بپذیر چون حالم چندان مساعد نیست.

سهیل گفت...

درود مهدی
نه این همت ربطی به سال همت مضاعف نداره و همت سالهای حماقته

سهیل گفت...

درود هیوا
امیدوارم حالت بهتر بشه، هر چند بهتر، واژه غریبیه در این سرزمین

فرزانه گفت...

سلام
با احترام به حمید مصدق باید بگویم تخم بذری که کاشتیم لابد ایرادی داشته خوب وگر نه حالا باید مشغول درو بودیم
اگر واقعیت را نبینیم بقول خود ایشان چه بگویم دگر ... همین !