۷/۰۲/۱۳۸۹

دین و دولت (بخش اول)

از دین و دولت زیاد گفته اند و زیاد هم شنیده ایم اما چیزی که بدان توجه کمتری می شود این است که چه کسی در این باره نظر می دهد مثلا یک کشیش مسیحی در عصر ظلمات اروپا دین مسیح را عینا قاعده زندگی در تمامی جوانب می دانست و یک آخوند شیعه هم دیانت وسیاست ما را عین هم می داند به همین ترتیب یک بقال هم می تواند بگوید اگر زمام امور مملکت به دست بقالان بیفتد همه چیز اصلاح و همه حقوق از دست رفته مردم باز گردانده می شود و در حقیقت هر کس سنگ خودش را بر سینه می زند. اما این التقاط دین و دولت که سبقه چند هزار ساله هم دارد جامعه بشری را دچار بحرانهای فراوان کرده و در واقع عامل عقب ماندگی های بسیار بوده است، چرا؟ شاید به این دلیل که اساسا این دو با هم در تضاد هستند و یا اینکه این دو قابل جمع با هم نمی باشند. "هابز" احساسات و علایق مذهبی را یکسره توهم و خیال می پندارد و مذهب را کوته فکری خطر ناکی می شمارد که باید زیر نظر حاکمان باشد تا به شکل مطلوب و در فرصت مناسب مورد استفاده قرار گیرد اما "لاک" نظرات دیگری دارد و می پندارد که ماهیت خطر ناک دین در واقع با دخالت دولت است که بنیان نهاده می شود و اگر حکومتها ادیان مختلف را آزاد بگذارند و تفاوتی بین دین مطلوب خویش و ادیان دیگر قایل نشوند هیچ مشکلی بوجود نخواهد آمد، می بینیم که این سخن تا به امروز نیز مصداق دارد یعنی در همین سرزمین ما هر کجا که قومیت ها و مذاهب متفاوت با آنچه مورد تایید حکومت است وجود دارد، نا امنی، فقر شدید امکانات و درگیری و خشونت فراوان به چشم می خورد و در مناطق دیگر آرامش و آسایش بیشتری موجود است، چرا؟ تنها یک دلیل وجود دارد: ماندن مردم بر سر اعتقادات خود و پا فشاری حکومت برای تغییر ویا به انزوا کشاندن آنها.
باور کن هیچ یک از تحریکات و تشنجات دینی، ناشی از اعتقاد فلان جامعه مذهبی نیست، بلکه به طور طبیعی مقتضای بشر این است که زیر فشار تحمیلات گرانی قرار گیرد، می کشد که یوغ آزار دهنده اسارت را از گردن باز کند۱.
1-مکتوبی در باب مدارا اثر جان لاک

۱ نظر:

فرزانه گفت...

سلام
انصافاً نظرات لاک در زمان خودش روشنگرانه بوده و او بحق پدر لیبرال دموکراسی امروز است