گیاهان زیادی کنار رودخانه را احاطه کرده اند،یک حقیقت در میان دشت های برهوت آن بخش.در آنجا رود کوچک تبدیل به جریانی نیرومند و سپس به ده ها آبشار تقسیم می شود. سرگردان در آن منطقه قدم می زند وبه موسیقی آب ها گوش می سپرد.ناگهان پشت یکی از آبشارها غاری توجه اش را جلب می کند.صخره های فرسایش یافته در طول زمان را بررسی می کند وبه اشکال زیبایی می نگرد که طبیعت بردبارانه آفریده است.در آنجا شعری از تاگور را می بیند که بر پلاکی نقش شده است.
کمال این صخره ها نه از پتک
بلکه از نرمی و رقص وترانه آب
جایی که قدرت نابودی می آفریند،ملایمت می تواند حجاری کند.
مکتوب-پائولو کوئلیو
۱ نظر:
kheyli ziba bod
ارسال یک نظر